کوارتر آخر ۱۴۲ – صمد نیکخواه بهرامی
صمد نیکخواه: یکی از شانس های من شروع بسکتبال با آقای سعید طاعتی بود.
آقای طاعتی بهترین مربی پایه است، در ایران به دلیل چرخه ی معیوب، مربیهای پایه خیلی دیده نمیشوند و به همین دلیل جوانها دریغ میشوند از امثال آقای طاعتی. بازیکنهای ایشان نقص فنی از لحاظ فیزیکی نداشتند و در تمامی تکنیکهای فردی چون لیآپ و دریبل با دو دست و اصول شوت موفق بودند. ذائقهی کارکردن با کودکان سخت است به دلیل تکرار چندین بار نکته ها و تمرینها، چون کودکان بازیگوش هستند و در حین تمرین ذهنشان جایی دیگر است، اما آقای طاعتی با بچه ها سفت و سخت برخورد میکرد. پایه ها را خوب بنا میکرد و از لحاظ روحی و روانی نیز بازیکن را آماده میکرد. آن زمان رقابت بسیار فشرده بود که در کنار آقای طاعتی خیلی موفق بودم.
دیدگاه صمد نیکخواه در رشد و کشف استعداد فردی:
هرکسی میتواند فرد موفقی باشد. به شرطی که بتوانند در یکی از پنج حوزه استعداد فردی رشد و توسعه یابند. یکی از فاکتورهای کشف استعداد این است، که در زمان مناسب با انسانهای مناسب همراه شد.
مسابقات قهرمان کشوری نوجوانان و جوانان بستری برای دیده شدن استعدادها:
مسابقات قهرمان کشوری بستری مناسب برای دیده شدن و کشف استعدادها بود که دیگر انجام نمیشود، چرا که جای مناسبی برای جمع شدن تمامی ورزشکاران در تمامی سنین از جای جای ایران بود و حتی معمولاً بازیکنان تیم ملی نیز از بین آنها انتخاب میشد. و در آن زمان بسکتبال تهران قوی بود، انتخاب و وارد شدن به تیم تهران سخت بود، یکی از این مسابقات در ربع قرن سال ۱۳۷۶ برگزار شد.(در دی ماه ۱۳۷۶ در مسابقات قهرمان کشوری جوانان و نوجوانان، صمد و آیدین به عنوان منتخب جوانان اصفهان انتخاب شدن). آن موقع بازیکنها در سال در تمامی ردههای سنی، مثلاً نوجوانان در تابستان سی تا پنجاه مسابقه میدادند. خود نیز در هفته در دو تا شش مسابقه شرکت میکردم.
فرق بزرگ آموزش در کشورهای غرب:
فرق بزرگ روش آموزش درکشورهای غرب در تعداد مسابقات ورزشکاران جوان است تا توانایی خود را محک بزنند و در روند پیشرفت خود تلاش بیشتری انجام دهند.
پدر و مادر عاشقانه دوست داشتند در ورزش پیشرفت کنیم:
من وقتی با پدر و مادرها صحبت میکنم همه نگران آیندهی بچههایشان هستند. اما من و آیدین فشاری رویمان نبود. پدر و مادر دکترای فیزیک داشتند اما در حیطه ی علاقه ی ما برای رسیدن به هدفمان همه چیز را فراهم میکردند. دست حمایت باید پشت سر فرزندان باشد اگر این دست برداشته شود بچه ها زمین میخورند. انرژی بچه ها بالا است و خیلی خانوادهها بچه ها را در همان حیطه نگه میدارند تا راهی اشتباه نروند. به عنوان مثال، پدرم خیلی وقتها در مسابقاتم شرکت میکرد بدون آنکه من متوجه شوم. علاقه داشت اما دخالت در کار نمیکرد یا با مربیم تماس داشته باشد.
در ادامه صمد گفت: فشار را باید از تیمهای پایه برای نتیجه گیری برداریم.
فشار را باید از تیمهای پایه برای نتیجه گیری برداریم، چون سن بلوغ در افراد در سالهای مختلفی از نظر فیزیولوژی اتفاق میافتد، یکی در پانزده سالگی و دیگری در هفده تا هجده سالگی و در این زمانها یکی قویتر از دیگری است و در بازه زمانی یکی دو ساله آن خود را بهتر نشان میدهد. و ما بازیکن را بهخاطر نتیجه گرایی انتخاب میکنیم، نه بازیکنی که مستعد باشد. و این اتفاق بدی است. چرا؟ چون یک مربی نتیجه ی بهتری بگیرد مورد تشویق قرار میگیرد و یکی نتیجه نگیرد به عنوان مربی خوب در نظر گرفته نمیشود. ما باید یک مقدار از ساختن بازیکن معمولی بیاییم بیرون و به دنبال بازیکنهای نخبه باشیم و روی آنها سرمایه گذاری کنیم. مثلاً، تیم ملی به بازیهای ویلیام جونز اعزام میشود، سه گارد رأس میبرند با قد صد و شصت و پنج سانتی متر، نباید این اتفاق بیافتد، شاید بازیکن خوبی باشند و بیشترین پول را دریافت کنند. اما در مسابقات بسکتبال قهرمان آسیا و المپیک بزرگسالان که نباید قد صد وشصت و پنج سانتی متر باشد. به نظر من بازیکنی که قد دو متری دارد را باید بود شاید کمی ضعیفتر باشد، اما فاکتورهای فیزیولوژی بهتری دارد. الان تیم خوبی داریم و احتمال قهرمانی در آسیا وجود دارد. اما نمودار با صلابتی نداریم و در شیب ملایم هستیم، کشورهای دیگر شیب بالایی دارند. مثلاً کشور ژاپن تیم دو الی چهار سال پیش نیست. بازیکن متوسط به درد تیم ملی نمیخورد.
چطور یک بازیکن به بازیکن متوسط تبدیل میشود؟
تیم ملی نوجوانان چند بازیکن نخبه دارد. این بازیکنهای نخبه، خمیرمایه بهترین بازیکنهای آسیا و تاریخ بسکتبال ایران و اروپا و آمریکا را دارند. چه برنامهای برای این نخبه های بسکتبال ما است، که این انرژیها هدر نشوند. تیمهای باشگاهی و مربیهای ما این استعدادها را نابود میکنند. برای مثال: بازیکن شانزده الی هفده ساله بین پنج تیم که احساس میکند حرفهای است، یک انتخاب بد میکند و وارد آن تیم میشود به خاطر ده الی بیست میلیون و تبدیل به یک بازیکن متوسط میشود.
صحبت با مربیها:
لطفاً اگر به فکر نتیجه گرایی هستید، بازیکن ها را انتخاب میکنید. بازیکنهای جوان باید خود انتخاب کنند. بیشتر از ظرفیت بازیکنهای مستعد در یک پست را نگیرید، اجازه دهید به جای نشستن در روی نیکمت ذخیره در تیمهای دیگر بازی و پیشرفت کنند. اجازه بدهید بازیکنها زیاد بازی کنند و بازیکن نخبه بسازید.
داستان نتیجه گرایی را باشگاه پتروشیمی شروع کرد. بازیکنهای خوب تیمهای دیگر را گرفت و روی نیمکت ذخیره نشاند، که تیمهای دیگر را ضعیف کند در حالی که درآمد زیادی هم به بازیکنان میداد. و این اتفاق نیز بین تیمهای دیگر رسم شد. در مسابقات ان بی ای این اتفاق نمیافتد. اگر ما بخواهیم از آسیا جدا شویم نباید این اتفاقها بیفتد. باید بر روی بازیکنهای مستعد فشار آورد تا بازیکن خوب ساخته شود.
صمد چگونه نماد بسکتبال ایران و الگوی جوانان شد؟
صمد گفت: صمد نیکخواه به تنهایی بهترین پست ایران نبود، حامد حدادی به تنهایی تیمها را قهرمان نمیکرد که البته خلافش هم ثابت شد. همه با هم تلاش میکردند. محمد رضا اکبری جوری پشت گردن من نفس میکشید که یک ذره از تمرینم کم میشد جای من را میگرفت. اگر محمد رضا اکبری در تیم ملی نبود و اردوها و باشگاه ذوب آهن نبود که با من رقابت سالمی داشته باشه یا فواد الخطیبی در تیم لبنان وجود نداشت که من هرسال تابستان کم نیاورم این من نمیشدم. همه تمرین، تلاش میکردند. اونموقع احترام به بزرگتر حفظ میشد، کار خوب و اعتقادها ارزش داشت.
اولین کسی که صمد را به تیم ملی دعوت کرد، سعید ارمغانی بود، الان سعید ارمغانی سر مربی تیم ملی ایران شده است، که موافق و مخالف زیادی داشت نظرت در این رابطه چیست؟
انتخاب غلطی نیست و آقای ارمغانی انسانی رک و صادق است. اصلاً نمیشه از ایشان ایراد گرفت و اینکه نتیجه بگیرد یا نگیرد به فاکتورهای دیگری نیز بستگی دارد. یکسری ها میگویند باید به آقای مصطفی هاشمی فرصت داده میشد، ولی فرصتی نشد ایشان تیمی بسازه و کاری انجام دهد، به هرحال فدراسیون این تصمیم را گرفته و باید پذیرفت و این فرصت را باید بدهیم. کسانی که مخالف آقای ارمغانی هستند از این ناراحتند که اگر آقای هاشمی سرمربی میشد خودشان به ایشان کمک کنند و آنچه خودشان میپسندیدن انجام دهند.
سال ۲۰۰۷ قهرمانی آسیا و ۲۰۰۸ المپیک بدون آیدین. باوجود آیدین شاید مربع طلایی بودیم نه مثلث.
بدترین اتفاق زندگی صمد که فراموش نمیکند. چیزی که خیلی نارحتم میکند این است که نتیجه ی اینهمه تلاش را ندید و ایکاش نتیجه ی چهار الی پنج سال تلاش زندگییش را میدید. خیلی سختکوش، رک و صادق بود و این اتفاق خیلی زود براش افتاد. وقتی همه میگفتند، مثلث طلایی، حامد، صمد، مهدی است. اونموقع شاید با وجود آیدین مربع بود. یک مدت هم به ناحق حذف شد، چون من بهتر بودم در رده ی سنیم و خیلی سخت بود که از یک خانواده دو بازیکن انتخاب کنند. خوبه انسان یک حامی مانند برادرش داشته باشد.
همه میگفتند صمد پاش به ان بی ای باز شد. دلیل اینکه صمد یک لژیونر موفق نشد چی بود؟ آیا فرانسه رفتن اتفاق خوبی نبود؟
صمد گفت: بسکتبال خیلی ناشناخته بود، الان خوبیش این است که در فضای مجازی آموزش زیاد است و البته خوبی و بدیهایی هم دارد. اگر در آن زمان میخواستیم بسکتبال ببینیم باید در یک ساعت و روز خاص میدیدیم. من تصمیم گرفتم برم اروپا و در فرانسه بازی کنم. در لیگهای فرانسه بازی کردن کار سختی است و کار هر کسی نیست و شما میتوانی در تیمی بازی کنی که پنج بازیکن خارجی داشته باشند و پنج آمریکایی. مشکلی که من داشتم از لحاظ آگاهی بسکتبال عقب بود و کاری که من میکردم برایشان عجیب بود که بازیکن شانزده ساله نباید از لحاظ تاکتیکی اشتباه کند. ترجیح دادم برم در تیمی که سطحش پایین است اما بتوانم بازی کنم و قرار داد خوب ببندم. برای حامد حدادی نیز این اتفاق افتاد با تیم چین قرار داد بست با دستمزد خوب ولی در ان بی ای فشار زیاد است و باید روی نیمکت بشینی.
در سال ۲۰۱۰ پرچمدار مسابقات آسیایی و در سال ۲۰۲۰ پرچمدار المپیک، صمد شما مانند سربازان کشور برای اقتدار کشور تلاش میکنید:
ما را با شهدا مقایسه نکنید: ما در یک مسیر حرکت میکنیم اما آنها جانشان را گذاشتند. در دنیایی که انسانها حاضرند همه چیزشان را بدهند برای یک ثانیه بیشتر زندگی کردند آنها جانشان را دادند. روح همیشان شاد، ما مثل آنها نیستیم.
در رابطه با پرچم، اینکه چه حس و افتخاری دارد نمیتوانم توصیف کنم چون در آن لحظه مسیری که با پرچم طی میکنی کوتاه است ولی انگار ۵۰ کیلومتر گذشت و پرچمی که وزن کمی دارد احساس سنگینی زیادی داشت و انگار روی ابرها راه میروی. هر چهار سال یکبار فقط یک نفر این کار را انجام میدهد و از تمام کسانی که من را انتخاب کردند ممنونم و امیدوارم شایسته و نماینده خوبی در پرچمداری باشم.
آیا صمد برمیگردد و سرمربی تیم ملی بزرگسال میشود؟
من علاقه به مربیگری دارم، اما احساس میکنم نیاز دارم بیشتر کار کنم، اگر این اتفاق بیفتد باید در سالهای آینده بیفتد. برنامه های برای این موضوع دارم، اما در حال حاضر به عنوان آنالیزور یا کمک مربی میتوانم در کنار تیم باشم و یاد بگیرم. مربیهایی که در تیم ملی کار میکنند باید به عنوان زکات به جوانان یاد بدهند و چه خوب است بروند در باشگاهها و کار کنند. کاری است که وقت زیادی صرف میکند و باید برایش وقت گذاشت و برنامه ریزی کنم و آرزوی هرکسی است که روزی مربی تیم ملی باشد و اگر بدانم که نمیتوانم قبول نمیکنم.
لوگو مهرام یادآور صمد
صمد گفت: باشگاه مهرام جزو خوش شانسیهای من بود. با یک خانواده ی فرهیخته و آدم حسابی آشنا شدم، بهم اعتماد کردند، فضا دادند و در رشد من تأثیر داشتند و من باید این خوبیها را در هر جایی به یادآورم. من مهر مهرام به پیشانیم خورده شاید در جایی به نفعم نبوده باشد اما من سعی میکنم در راستای موفقیت مهرام صحبت کنم. در کل باید باشگاهها پرتوان کارکنند.
صمد در باشگاه مهرام گفته است بازیکن باید جریمه شود:
این تحت تصمیم گیری من نیست که بازیکنی باید جریمه شود. من خودم بازیکن بودم و اصلاً دوست نداشتم جریمه شوم، اما باشگاه ارجحیت دارد. من هیچ ارتباطی با باشگاه مهرام ندارم اما کمکی باشد چه برای مهرام چه باشگاههای دیگر انجام میدهم. اگر باشگاه مهرام امسال اول میشد من یک ریالی هم دریافت نمیکردم، من در منافع و ضررش شریک نیستم. در بخشهایی صحبتهای من تأثیر گذار بود و در بخشهایی هم نه. باشگاه باید مدیر اجرایی داشته باشد نه مربی.کارها و اهداف چند سال آینده را در نظر بگیرد و در راستای آن مربی و بازیکن استخدام کند. مربی نباید وقتی وارد باشگاهی میشود همراه خود بازیکن بیاورد و وقتی از آن باشگاه رفت بازیکنان را با خود ببرد. اینجاست که باشگاه از سرمایه اش به نحو احسن استفاده نمیکند. من تأثیری در باشگاه مهرام نداشتم. اول صحبتهایی شد ولی برنامهای پیاده نشد، چون اتفاقهایی افتاد که نه تیم توانست خوب کار کند و نه نظر من. من گفتم سعی میکنم دخالت نکنم، مگر اینکه صفر تا صد کار دست خودم باشد. صحبتی که با باشگاه مهرام کردم این است که: مهرام همیشه در صدر بوده است، و امسال بازیکنهای خوبی داشته و حتی بازیکن خارجی. پارسال هم نتیجه قابل قبولی گرفت است. اما باید بهتر نتیجه میگرفت، اینکه نتیجه نگرفته قطعاً یک جای کار مشکل دارد. مشکل باید پیدا، بررسی و آنالیز شود، اگر بخواهیم در آینده تیم قویتری داشته باشیم. در لیگ ایران اگر تیم بد بازی کند، مربی در مصاحبه میگوید: زمین بد بود، باید در تیمها نقاط ضعف پیدا شود و برطرف شود تا به سوی قهرمانی گام برداشت.
تأثیر فضای زرد در بسکتبال
بعضی افراد زرد هستند و حتی فضای مجازی که متشنج میکند جامعه را و ضررش در چشم بسکتبالی ها میرود. یک خبرنگار اگر در مورد بسکتبال ننویسد در مورد موضوعهای دیگر مینویسد چون کارش این است و در آخر حقوقش را میگیرد. اما خبرنگار مثل من از نه سالگی هفتهای پنج روز تمرین نکرده که با درد زانو و مچ و کمر درگیر باشد و از استرس بازی عضلاتش بگیرد. خبرنگار همه چیز را ندیده و از نظر من دنیایشان کوچک است و فقط یک خبر میگذارد. صمد در آخر این موضوع گفت: اگر به کسی توهین میشود در خودش ببیند که این شخصیت را دارد اگر که این شخصیت را ندارد من مخاطب آن شخص نیست.
پیشنهاد برای سرمربی شدن مهرام را میپذیری؟
بستگی دارد هدف باشگاه مهرام چه باشد. در یک برنامه بلند مدت میشود این پیشنهاد را پذیرفت.
اگر باشگاه مهرام تیم بخواهد بدهد و بگه قهرمان آسیا شود، نمیتوانم. شاید هم بشود اما باید فکر کنم به شرایط و میدانم و باید خیلی کار کنم و تا سه الی چهار سال بهش فکر نمیکنم.
برنامه ی صمد برای برگشت به ایران چیست؟ آیا بسکتبال و مربیگری باعث برگشت صمد میشود؟
فعلاً در حال درس خواندن هستم و باید دید شرایط چطور پیش میرود. در حال حاضر درسم برایم از اهمیت بیشتری برخوردار است. چون هدفی بود که در طول این مدتها به خاطر ورزش نمیشد بهش فکر کرد. و الان در رشته ی کایروپراکتیک (ماساژ ورزشی) تحصیل میکنم.
نظرت درباره ی مدیر ۳۸ سالهی فدراسیون آقای جواد داوری، که فردی خوش اخلاق و خوش تکنیک در بین بازیکنهای هم نسل شما بود، چیست؟
آقای داوری شخصی هستند که در مورد تصمیماتی که میخواهند بگیرند، بسیار مشورت میکنند. البته با یکسری تصمیمهایی که دارند موافق نیستم ولی خب تصمیم اصلی با ایشان است، چون ایشان به هر حال در پشت تصمیماتشان فکری است. رئیس فدراسیون آن جایی برنده است که، افرادی قوی در کنار خود بگذارد. امروز کسانی برای بسکتبال ما تصمیم میگیرند که تا دیروز آرزوی عکس گرفتن با امثال ما را داشتند. الان هم آقای داوری در انتخاب افراد اطراف خود موفق نبوده. ما الان نمیتوانیم دبیری انتخاب کنیم برای فدراسیون که هشتاد درصد مقبولیت در جامعه بسکتبال را داشته باشد. آدم برای این پست و مقامها نساختیم. الان سرپرست تیم نمیتوانیم انتخاب کنیم چرا، چون آدمش را نساختیم. افرادی داریم که بتوانند این پستها را بگیرند اما دغدغه های دیگری دارند. شخصی است که بهترین گزینه برای دبیری فدراسیون است اما سودای سرمربیگری دارد. شخصی برای سر پرستی تیم ملی مناسب است اما دلش میخواد در باشگاهی مربیگیری کند. سرپرست تیم ملی مان انگلیسی صحبت نمیکند. چرا باید سرپرست در جلسهی انتخابی با خودش مترجم ببرد. به جای بردن مترجم میتوان یک مربی جوان ببریم که از این موقعیت استفاده کند و یاد بگیرد. در صنعت ورزش که فقط نباید بازیکن شد در خیلی از شاخه های ورزش میتوان فعالیت کرد. یک مدیر به عنوان مغز متفکر باید خود را آنالیز کند. مثلاً اگر آقای داوری خانم تالین طهماسیان را برداشتند شاید برای قسمتی دیگر خیلی عالیتر تصور میکنند عمل کنند، و باید ببینیم پشت تفکر آقای داوری چه بوده است. در حالی که همه میدانند خانم تالین خیلی زحمت کشیده و عاشقانه کار کرده است.
مصاحبه : مسعود پناهی اصفهانی
نویسنده : هانیه زال پور