اندر حکایت ما و ببرهای کاغذی و مرد ۵۸۰ هزار یورویی…
*ببرهای کاغذی در بیشه شیران*
۱-بزرگترین شکست ایران در مهمترین آوردگاه جهانی فوتبال رقم خورد و بازهم به سیاق همیشگی فرصتطلبان و رندان از آب گلآلود دعواهای حیدری و نعمتی ماهی ِ رانت خود را گرفتند و با جیبهای پرپول و لبهای خندان به خانه اول بازگشت، بازنده اما مطابق معمول ملتی است که آبرو و اعتبار و احساسش دستخوش دعواهای مضحک بر سر لحاف معروف شد و بازهم سرش بی کلاه ماند تا همچنان لخت و عور و کتک خورده وسطِ کوچه رندان بماند تا شاید سالها بعد از شوک این هیاهوی بیهوده به درآید و بفهمد که چه بر سرش آمده است!
۲- درست قبلاز جامجهانی اتفاقاتی کاملاً بیربط به فوتبال اصل ماجرا را به حاشیه کشاند تا باخت سنگین ایران مقابل انگلیس بدون پرداختن به مشکلات آشکارِ فنی و اَرنج اشتباه سرمربی و بدون بررسیهای حرفهای به فراموشی سپرده شود ؛ تیم ولز نیز که حرفی برای گفتن نداشت در مقابل ما شکست خورد تا اینبار هم بدون نگاه حرفهای و بررسیهای فنی از آنسوی بام بیفتیم و آمریکا را دستکم بگیریم، در بازی سوم هم آنچه نباید بشود شد تا مغبون همیشگی یعنی فوتبال ایران برای چهار سال دیگر با دردها و غمهای حل ناشدنی اش تنها بماند.
۳- شکست ما در جامجهانی نشان داد که همچنان لابی گری و باندبازی درد بیدرمان فوتبال ایران است! این شکست به ما نشان داد که توقف چرخه مدیران جوان و کارآمد در کنار اشخاص ناب و حرفهای ازجنس فوتبال همچنان زخمِ بازِ لشکرِ یازده نفره توپ و مخمل سبز باقی خواهد ماند! حذف ایران از ویترین رقابتهای جهانی این درد را به ما نشان داد که همچنان اشخاص بدون بررسی سوابق و داشتن تجربه و علم و بر اساس هوچیگری تغارِمنافع و مقاصدشان را بر زمین فرصتها میکوبند تا جهان به کامشان شود و به احدی هم پاسخ نخواهند داد .
۴- به امید فرارسیدن روزهای روشن برای ورزش و بهویژه فوتبال این مرز و بوم مقدس، به امید روزی که اگر کسی قصد هدایت هر بخشی از ورزش اعم از تیمهای ملی و فدراسیون ها را داشت نه براساس باندبازی و دلال و لابی های جناحی و باندی بلکه براساس حداقل رزومه موفق و دانش و تجربهاش و به نیت حفاظت از منافع این آب و خاک بهکارگرفته شود به امیدروزیکه از بیشه ی پهلوان پرور ورزش ایران اسلامی تنها صدای نعره ی شیران به گوش برسد و ببرهای کاغذی در حد همان کودک افزارها و بادبادکهای نمایشی باقی بمانند…..
شروین شلایی